تاریخچه پیشگیرى از بیماریها در ایران باستان
موضوع پیشگیرى بیماریها و ضد عفونى و گندزدائى و حشره کشى (یا کشتن حیوانات موذیه به طور اعم) از موضوعات بسیار مهمه و معتبره در بهداشت و طب ایران باستان مىباشد.
چنانکه در فصل یازدهم و چهاردهم درباره انتقال بیماریها و ناپاکى آبها و تجزیه بیماران اشارت رفت، امر تجزیه بیماران در درجه اولى مورد نظر ایرانیان باستان بوده است. دورى از شخص مبتلى به پیس و تکالیفى که براى زن در حال قاعدگى بوده و یا درباره زنى که بچه مرده زائیده است، اکنون نیز در میان عده در مدتى (چندین روز و گاهى قریب بیست روز) میان پیروان آئین زرتشت متداول است که جز پرستاران و مواظبین و مراقبین و پزشکان کسى دست به زائو نمىزند.
از طرفى منفرد ساختن زنان در دوران قاعدگى (چنانکه قسمتى از این مطلب در مبحث بهداشت و بیماریهاى زنان ذکر گردید) از وظائف مومنین به آئین زرتشت مىباشد و چنانکه قبلا مذکور افتاد در وندیداد باب شانزدهم درباره قاعدگى زنان یعنى دشتان در فقرات اول تا هشتم دستور داده شده است که باید زن در موقع حیض و دیدن خون و یا زنى که بچه مرده زائیده و یا افرادى که با دفن و کفن مردگان سروکار داشتند، مى بایست از جمعیت و شهر دور باشند، یا آنکه افرادى که دست به مرده مىزدند مىبایست خود را تطهیر نمایند و وظائف و تکالیف زن آبستن و امثال آنها تماما مىرساند که تجزیه و انفراد بیماران در ایران باستان بسیار معمول بوده و ایرانیان معتقد بودند که بیمار براى نزدیکان و اطرافیانش خطر داشته است، منتهى باید دانست در آن دوران به مانند حال اطلاعات مربوط به خطرات ناشیه از بیماریها مخصوصا بیماریهاى همه گیر بر ایرانیان باستان روشن و واضح نبوده و عوامل انتشار بیمارىها را نمىدانستند، بدین مناسبت نمىتوان توقع آن داشت که به نحو اصولى (سیستماتیک) این امر یعنى منفرد ساختن و تجزیه بیماران عملى گردیده شده باشد، فقط باید دانست منفرد ساختن بیماران مبتلا به تب پس از زایمان اجبارى بوده است.
بنابراین نظریه پیشگیرى از بیمارى در ایران باستان وجود داشته و جلوگیرى از آلودگى آب و محیط بیمار و آتش و زمین و از بین بردن آنها تماما بهمانند آن بوده که پیشگیرى در برابر بیماریها بعمل مىآمده است.
از طرفى مىدانیم که عموما در ایران باستان جذامى و برصى و زائوى تبدار و یا زن بچه مرده زائیده و یا سقط جنین کرده یا حائض را از سایرین دور نگاه مىداشتند و این اعمال توجه ایرانیان را به تقدم به حفظ درباره بیماریها روشن مىسازد و دستور است آنان را از راهى ببرند که در آن هیزم و درخت و گیاهى نباشد. چنانکه در فصل بهداشت و بیماریهاى زنان تذکر داده شد، حمل زن در حال قاعدگى باید از خانه مزداپرستان و آتش و برسم و مرد پرهیزگار و آب هرکدام پانزده قدم و از آنکه خوراک برایش مىبرد سه قدم دور باشد.
هنوز در میان زرتشتیان در بعضى از خانوادهها دور از اطاقهاى معمولى و مسکن عادى آنها محلى به نام" دشتانخانه" موجود است که زن در موقع دشتان در آن محل زندگى مىکند، غذا و خوراک مقوى میل مىکند، رختخواب مخصوص دارد و دیگران در این دشتانخانه وارد نمىشوند مگر آنکه در حال دشتان باشند و پس از آنکه پاک شدند و تطهیر نمودند حق دارند به محل اولى خود برگردند.
در ایران باستان در مواقع بیماریهاى واگیر یا باصطلاح آن دوران" بیمارى- هاى پرمرگ" طبق آداب و سنن به عمل (برشنوم-(Barchenume متوسل مىگردیدند که در حقیقت تجزیه و منفرد ساختن بیماران از مردمان سالم طبق آئین و سنت خاصى بوده است.
توضیح آنکه در موقع بروز بیماریهاى همهگیرى بهمانند طاعون و وبا و آبله اشخاص در محل انزوا مىزیستند و کمتر با یکدیگر تماس مىگرفتند. هریک در رختخواب علىحده استراحت مىنمودند و از طرفى علىحده غذا مىخوردند و آب مىآشامیدند و با این عمل در حقیقت بر علیه بیمارى قیام مىکردند و پس از برطرف شدن بیمارى خود را شستشو داده تطهیر مىکردند و با گیاهان و صمغهاى خوشبو که در آتش مىریختند خود را بخور مىدادند.
در مورد ضد عفونى نمودن آب و کیفر آنها که در آب کثافات بیندازند، شمهاى قبلا در مبحث آب متذکر گردیدیم که به چه نحو عمل مىگردیده است. غیر از طرق مذکور آفتاب را پاککننده آب مىدانستند وقتى که خورشید بر آب روان بتابد، آن آب پاک مىگردید.
از آن گذشته زور (مانند آب تقدیسشدهEau benite) عیسویان که مخلوطى از فشرده هوم و شیر و مورد و میخک و آویشن و ساقه انار بوده و در آب مىریختند) به عنوان پلشتبر استعمال مىگردیده است و اکنون نیز مورد استعمال مىباشد.
ایرانیان قدیم در مورد عفونت دخمه ها و قبرها معتقد بودند آنچه باعث خوشى و لذت دیوان است بوى بد دخمههاست که در آنها نجاست و گرى و تب و ناتوانى رعشه و استخوان زیاد و موى زیاد است. از آن دخمهها مردمان پس از غروب آفتاب در تباهترین حالت خواهند بود (از ابواب چند از وندیداد). لذا در خوشبو و ضد عفونى کردن این قبیل امکنه کوشا بودند.
اما درباره ضد عفونى کردن، باید دانست بدین شکل که اکنون در امر بهداشت مرسوم است در آن دوران نبوده، بلکه به نحوى که به نسبت آن دوران شایسته تمجید است مجرى مىگردیده است. اصولا باید دانست امر ضد عفونى در ازمنه قدیمه (چنانکه شمهاى از آن در طب مصریها و سایر ملل مذکور افتاد) از قبیل دود دادن و مومیائى کردن و خوشبو داشتن امکنه عمل مىگردیده، منتهى در هریک از کشورها و در میان هریک از ملل و اقوام به نحوى مجرى بوده است.
در ایران باستان چنانکه مذکور افتاد اراضى آلوده و مساکن و لاشه و امثال آنها را تا آنجا که مقدور بوده است ضد عفونى مىکردند، و کلمه یوژداثرگرى که در کتب مذهبى ایران باستان آمده بنظر مىرسد به معناى پلشتبرى باشد.
باب هشتم وندیداد که مشتمل بر یکصد و هفت فقره است، بیشتر در باب دستور ضد عفونى کردن منازل و مرده و دفن مرده انسانى و سک و امثال ذلک مىباشد که شمهاى از آن در فصول قبلى مذکور افتاد. اینک در این قسمت موضوعات مربوط به پلشتبرى را متذکر مىگردیم.
" براى ضد عفونى کردن امکنهاى که سگ یا انسان در آن بمیرند دستور بخور چوب خوشبو (اورواسنا و وهوگونه و وهوکرتو و هداپنته) داده شده است (فقرات اول و دوم باب هشتم وندیداد).
" درباره خانهاى که سگ و یا انسان در آن مرده باشد، دستور است که از آب و آتش سى قدم دور باشد و محلى را که زمین سخت باشد به قدر نیم پاى معتدل و در زمین نرم به قدر یک قد آدم معتدل بکنند و خاکستر یا خاک یا سنگ یا کلوخ بریزند (فقرات سوم تا هشتم باب هشتم وندیداد)".
من باب مثل متذکر مىگردیم که در وندیداد آمده است: هرکس جوراب و پارچه پشمى و پوستى یا پنبهاى و شلوار بر سگ و یا انسان مرده اندازد، گناهى مرتکب گردیده که مجازاتش بترتیب هشتصد و هزار و دویست و دو هزار ضربه تازیانه است. (فقرات بیست و سوم و بیست و چهارم و بیست و پنجم باب هشتم وندیداد).
منبع:
نجمآبادى، محمود، تاریخ طب در ایران (نجم آبادى)، 1جلد، دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ - تهران، چاپ: اول، 1371 ه.ش.